رد پای دوست

آلبوم خاطرات من

۱۶ مطلب در دی ۱۳۹۸ ثبت شده است

داستان 3 اسنپ - اولین مسافر اسنپی من!!!

دقیقا  یادمه که بعد از ماجرای گرونی بنزین ، رفتم اسنپ و ثبت نام من در اسنپ توسط یکی از این بازاریاب هایی که سر میدانها و چهار راه ها وایساده که نوشته ثبت نام اسنپ ، ثبت نام شدم!!! بعد از ثبت نام ، اون اقای بازاریاب یه توضیحات کلی بهم داد و بعدش فردائیش بهم یه برگه راهنما داد که کار با اپ راننده اینجوریه و اینا و منم اولین بارم بود که از اون اپ استفاده میکردم.

 

نسخه قبلی اپ اسنپ اینطوری بود که مثلا وقتی درخواست می اومد داد میزد : اسنپ! ولی تو نسخه جدید دیگه نمیگه و یه صدای دیگه داره . گمونم 2 روز از ثبت نام من گذشته بود که یه شماره ای به گوشیم زنگ زد

_الو ، سلام بفرمائید

+سلام ، از اسنپ تماس میگیرم

_از اسنپ؟؟!!!

_جناب ، الان مشخصات شما وارد شده اما هنوز ثبت نشده ، چون تازه ثبت نام کردید ، سعی کنید مسیرهایی که براتون مناسبتره و نزدیکتره رو برید حتی تا همین سرکوچتون برید!!!

 

هیچی دیگه ، اونور نشستن ما رو کنترل میکنه که چیکار میکنه!گفتم باشه

 

تو اپ راننده اسنپ ، یعنی با این دید که هنوز استفاده نکردی و هی داری اون کاتالوگ راهنما رو میخونی که چیکار باید بکنی دقیقا ، یه درخواست اومد از منطقه ما برای جنوب شرق تهران ، گفتم یا خدا ، این هیچی! دومین درخواست که حدود یک ربع بعدش اومد مسیرش کوتاهتر بود و تا همون سرکوچه بود ، با همون استرس اولین سفر و یه چشم به کاتالوگ و برنامه و اینا رفتم و مسافر رو رسوندم! تجربه جالبناکی بود برای اولین سفر و در اخر سفر از مسافر خواستم بهم حتما امتیاز بده!البته خیلی هنوز نمی دونستم که امتیاز چقدر مهمه!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Amir

داستان 2 اسنپ -2 مسافر فرودگاه مهرآباد

قبلا چون دائیم یه مسافرت هوایی داشت ، برگشتش رفته بودیم استقبالش تو فرودگاه امام و خلاصه فرودگاه نرفته نبودم!!! بگذریم که عاشق هواپیما بودم و تو نمایشگاه هوایی روبروی پارک ارم تهران ، داخل هواپیماهای مختلفش به گشت و گذار پرداختم و پیشنهاد میکنم اگه علاقه مند هستید یه سر به اونجا بزنید.

 

اوایل رانندگیم و تا همین اواخر خیلی حال و حوصله شلوغی و داخل شهر رو نداشتم و معمولا سریعترین راه ها رو انتخاب میکردم که خارج از ترافیک و شلوغی باشه اما وقتی رفتم تو اسنپ میبایست دقیقا توی شهر میبودم و مسافر سوار میکردم. اون روزای اول ، یه مسافر بهم خورد برای فرودگاه مهرآّباد ، همیشه دوست داشتم یه بار برم مهرآباد اما اینکه دقیقا فرودگاه کجای تهران میشه رو نمی دونستم.

 

تو اپ راننده اسنپ ، اول که شما مشخص میکنی درخواست مقصد مسافرهای داخل طرح الودگی و ترافیک برات بیاد یا نه ، بعدم تو مسیریاب نشان ، قسمت مسیریابیش مشخص میکنید که از مسیرهایی بری که تو طرح ترافیک و الودگی نباشه . حالا با این شرایط یه درخواست فرودگاه مهراباد برام اومده و تقریبا مطمئن بودم خارج از منطقه طرح ها هست . خلاصه رفتم و مسافر رو سوار کردم و زمانی که مسافر سوار میشه قشنگ مشخصه که این چجور آدمیه ، میخواد حرف بزنه یا عقب کز کنه و بیرون رو نگاه کنه.

 

اومد جلو نشست و گفت من ساعت 7 پرواز دارم و الان ساعت 5 هست و یه جور برو که برسم گفتم اکی ، این مسیریاب میگه که حدود 70 دقیقه دیگه میرسیم فرودگاه ، گفتش که راننده اسنپ قبلیه اینو یه مسیر برده که هم به پرواز دیر رسیده ، درواقع اصلا نرسیده و فرداش رفته و هم جریمه شده! گفتم یا خدا.اینم عجله داره حالا حداقل زود برسیم و این مسیریاب هم امیدوارم مسیری رو نشون داده باشه که در سریعترین زمان برسیم.

 

اعتراف میکنم که تا چند وقت قبل ، اسامی اتوبانها و ازادراه ها اصلا برام مهم نبود و مثلا اگه کسی میپرسید الان کدوم اتوبان هستیم میگفتم نمی دونم تا اینکه بعد از ماجرای اسنپ مهم شد. انداختم بابایی و در طول مسیر اون مسافر ضمن اینکه از کارش میگفت و اینکه چند وقت یکبار میره جنوب ، حواسش به مسیر و مسیرنمایشی گوشی هم بود و بعد ازمدرس شمال و چمران گفتش که این مسیرخوبه ، اگه مثلا از همت میرفتیم می موندیم تو ترافیک و این مسیری که داریم میریم خوبیش اینه که فقط یک ربع تو ترافیک هستیم و بعدش مسیر خلوت میشه و اینا ، خلاصه رسیده بودیم به نزدیکی های ورودی یادگار امام که بین ما یه صحبتی شد و من یه سوال از ماشین پرسیدم و گفت فلان قطعه ماشین که بین فلانجا و فلانجای ماشین هست چیه ؟ گفتم نمی دونم ، اونم گفت یادم نمی یاد و زنگ زد به پسرش که این اسمش چی بود!!!

 

یعنی دیگه چقدر پیگیر!!! میگفت من از مکانیکی ماشین شروع کردم و الان مکانیک ماشین های صنعتی هستم و چقدر راهنمایی و اینا درباره ماشین که بماند ، خلاصه در حین حرف زدن بهم گفت برو سمت یادگار امام و من گفتم چشم و تو اون ترافیک یهو دیدم یکی از پشت بهم زد!!! دو تایی پیاده شدیم و دیدم راننده پشت سری هی داره فحش میده که فلان و اینا و من داشتم عمق فاجعه رو نگاه میکردم که اون اقای مسافر سریع پرید جلو که ماشینت چیزی نشد و اون یکی که بهم زد گفت سمندی پیچید جلوش و اون زد به من و مسافر گفت فاصله ات رو رعایت میکردی و خلاصه ماجرا ختم یه خیر شد و ماشین چیزی نشد. بهش گفتم شما از کجا اینو میگید؟؟

 

گفتش که من خودم قبلا پراید داشتم و سپرش خوبه ، از طرفی اگه خدای نگرده ماشین اسیب ببینه ، قسمت انتهای سپر به سمت در فشار میاره و قشنگ شکم میکنه که برای شما اینطوری نشد! گفتم دمت گرم واقعا . قسمت بود با هم هم مسیر بشیم . وارد یادگار امام که شدیم دیگه خلوت و رسوندمش تا دم ترمینال و بهم گفت خالی برنگردی ها! همینجاها وایسا برات مسافر میاد. خلاصه هر چی انرژی مثبت بود در اون سفر به سمتم اومد گفتم خداروشکر ، چه آدم باحال و دنیا دیده و چشم و دل سیری واقعا .

 

بعدش که اونو پیاده کردم یه جا وایسادم که دوباره درخواست بیاد و یه مسافر دیگه بزنم و برم که یه آقایی سوار شد که مکالمه ما در طول سفر فقط حرف ما این بود فلانجا میری؟ بله و بریم و یه جا هم که بخاطر مقصد یه ورودی رو رد کردم و ازش کمک خواستم که اینجا دقیقا چجوریه ؟؟ سمت محل شماست گفتش که من همینجا پیاده میشم و میرم. گفتم هر جور میل شماست . پیاده اش کردم و اونم رفت سمت زندگی خودش

 

بله ، در 2 سفر پشت سر هم ، به فرودگاه یکی رفت و یکی برگشت ، 2 مدل آدم مختلف دیدم و چقدر آدمها با هم فرق میکنن . اخلاقها و رفتارشون . راننده اسنپ هم یکی مثل بقیه مردمه .

 

+اهان اینو هم اضافه کنم که اون اقای دوم ، رفت عقب نشست و 99 درصد مسافرهای خانم هم عقب میشینن به جز یک مورد که مستقیم اومد جلو نشست. به نظرم در تمام اینها نکات روانشناسی گنجونده شده!

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Amir