درباره فیلم
همونطور که گفتم این فیلم و هتل ماه یه جورایی شبیه هم هستن ولی نمیشه گفت که این ادامه قبلی هست ، نه ولی توی همون سبکه . البته باید با این مقدمه که تو فرهنگ اونا ، اونا معتقدن که بعد از زندگی اول دوباره در زندگی های بعدی ، در قالب های دیگه ای متولد میشن مثلا ممکنه طرف تو زندگی اول یه شاهزاده باشه ولی بخاطر اعمال بدش توی زندگی دوم یه فقیر باشه ولی ما توی فرهنگ و مذهبمون میگیم که نه ادم بعد از زندگی در دنیا وارد برزخ میشه و بعدشم قیامت
حالا با این مقدمه که گفتم ، یه دختره هست که میتونه خواب گذاری کنه و رویای بقیه رو ببینه ، برای شاهزاده اون سرزمین یه مشکلی پیش میاد و کابوس میبینه و اینو میبرن بالا سرش و مشکلشو حل میکنه ، منتها بعدا پشت سر این دختره حرف و حدیث در میارن و خونه شو اتیش میکشن و مادرش سر این ماجرا فوت میکنه ، میره دادگستری زمان خودشون و چون از طبقه پایین بوده تحویلش نمیگیرن پرتش میکنن بیرون و اینم افسرده میشه میره سر یه درختی که برای اون کشور درخت مقدسی بوده خودکشی میکنه ، منتها از مادر این دختر به این دختره یه گیره سر ( یه همچین چیزی ) به ارث میرسه و اینم موهاشو باهاش می بسته ، سر اون درخته که خودکشی میکنه گیره سره از سرش می افته و نمی دونم با چه نفرینی اون درخت خشک میشه و بعدش جنگ و درگیری میشه که صد هزار نفر می میرن.
روح این دختره که میره اون دنیا ، بهش میگن دستت به خون صد هزار نفر الودست و تو باید مشکل صدهزار نفر رو حل کنی تا بخشیده بشی وگرنه میری جهنم ، حالا اونم محکوم شده که توی بار خودش که توی یه پارک چادرش گذاشته شده بیاد و از مشتری های خاص که کینه دارن و یا مشکلی دارن که قابل حل با قدرت خودشون نیست ، بیاد و کمکشون کنه و امارش رو به صدهزار تا برسونه تا بخشیده بشه.
چرا این فیلم ؟
این سریال 12 قسمته که در هر قسمت ما شاهد یک روایت از یه ادمی هستیم که براش مشکلی توی زندگی وجود داره ، مشکلاتی که شاید توی زندگی ماها هم باشه ، یه فیلم ایرانیه بود که " شاید برای شما هم اتفاق بیفتد" و یا " کلید اسرار" ، اینم مضامینی نزدیک به اون داره ولی خب فرهنگشون و داستانشون هم متفاوته.
مثلا توی قسمت اول ، یه دختری هست که توی فروشگاه کار میکنه و به ظاهر خیلی شاده و همیشه هم نفر اول فروشنده و اخلاق مداری و ایناست ولی در واقع این چیزیه که بقیه می بینن ، شاید بهش حسودی هم بکنن اما در واقع این دختر تنهاست و پشتوانه ای نداره و مرتب از طرف رئیس بخشش مورد ازار قرار میگیره و درنهایت با کمک این عنصر اصلی به این واقعیت میرسه که باید خودش به خودش کمک کنه و میره از اون مرتیکه ( رئیس بخش ) شکایت میکنه و ...
یه جورایی این قسمت شبیه اون فیلم هیس دخترها فریاد نمی زنن هست ولی خب ، گفتم این سبک و فرهنگشون متفاوته و ظاهر همه چیز نیست.
***
یا مثلا توی یک قسمت دیگه که واقعا خودم خیلی دوستش داشتم ، این بود که پسر و دختری همدیگه رو واقعا دوست داشتن و این پسره میره درس هتل داری میخونه و 3 بار ازمون میده که برای توی یه هتلی کار کنه اما علی رغم اینکه نمره هاش بالا بود ، ردش میکنن و این فقط میره میپرسه که حداقل بهم بگید من چرا رد شدم؟ دیگه اون اشتباهو تکرار نکنم ، منطقیه دیگه ؟ ادم نقطه ضعفشو حل کنه و دیگه تکرار نشه ، اما دلیلش رو هم بهش نمی گن ، از اون طرف مادر دختره به پسره میگه بالاخره دخترم هم جوونه و ارزو داره و توام که اینطوری ، حالا پسره میخواد بدونه که دلیل رد شدنش چیه تا تکرارش نکنه و قبول شه و بره دست دختره رو بگیره بره سر خونه زندگیش.